** گشتی در رقص واژه ها**
از: علی مسعود هزار جریبی
۞* هستی گرفتن در نگاهی متفاوت *۞
در طول تاریخ سرایش شعر کلاسیک پارسی اساسن رباعی از چه مضمون و جوهره یی برخوردار بوده و عادات ذهنی مخاطبی که این نوع شعر را تعقیب میکند به چه ملاک ها و نشانه هایی وابسته است و در روند این ارزیابی و تحلیل جایگاه و موقعیتی که برای شعر در قالب رباعی می توان قائل شد چیست و کجاست.
آنچه روشن است رایج ترین نوع شعر پارسی ترجیحن رباعی نیست چرا که قالب غزل و قصیده و مثنوی .......در تقّدم اند و رباعی محدود ترین میدان را بلحاظ تعداد ابیات (مانند دو بیتی)داراست که شاعر در جنبه ی جلوه های کلامی و تصویری در محدوده ی معّین مانور می دهد یعنی در همین چهار مصرع از پیش تعیین شده که بخشی از آن قافیه و احتمالن ردیف است و لزومن برخی از وجوه و ظرفیت احساس و اندیشه و یا رخ نمون کردن تکنیک های شعری با ابیات محدود رباعی هم خوان نیست.
با این پیش درآمد پیشینه رباعی در ادوار گذشته غالبن از جنبه های سوز دل و فراق زدگی و حِسّ های شخصی و عاطفی تا مدح و نعت و یا هزل و هجو و یا جنبه های تعلیمی و پند آمیزی و مضمون های تکراری و احیانن شعارزدگی مملو بوده و حتّا در رباعیاتی که وجه فلسفی هم داشته اند و رویکردشان به سمت چرایی و چیستی در آفرینش و هستی و مناسبات جهان بوده نیز به رغم قدرت شاعر در سرایش گاهی یک نواختی دیدمان در مفهوم و مضمون حاکم بوده است که بطور موردی بی تلاطمی کلامی و تکنیکی و کم رنگ بودن تنوع پذیری در فراز و فرود های فکری و محتوایی اشعار را نیز نادیده نمی توان پنداشت.
امّا در مقطع شعر امروز همراه با تحولاّت دیگر قالب های کلاسیک مانند غزل و مثنوی و .........رباعی نیز از فضای متحّول برخوردار شده که در برخی موارد می توان اذعان داشت که تحول در رباعی امروز جلوه ی بسیاری هم داشته چه بلحاظ مفهومی و تکنیکی و چه در جنبه ی جهت گیری های شاعر در مضمون و محتوا و گسترش حوزه زبانی و ایجاد تنّوع و تازگی در ورود واژگانی که درزندگی ذهنی و عینی شاعر و مخاطب محسوس و ملموس اند و ورود عنصر طنز در جهات گوناگون ( دور از هزل و هجو) و حضور بخشیدن مکانیسم غافلگیر کننده و شگفت آور معنایی و تاکتیکی درمتن بجای استنتاج قطعی و ایجاد فضای باز برای خواننده که به متن میتواند نزدیک تر شود و دوری از رفتاری تحکّمی .
حال با مجمـــوعه (( رقــص واژه ها )) مواجــه هسـتیم نــود و نه رباعــی از حســن نیکــوفـریدبا طـرح روی جلــدی بـر زمینــه ی ســیاه که با اندام هائی روشن و سرهای منّور در سماع اند و این جاست رنگ سیاه زمینه هم نمود نورانی می یابد که به تعبیر یکی از عرفا سیاه درخشان. طرح روی جلد فضای شرقی –عرفانی را به یادمان می آورد و در شعر مفهوم مرتبط تری می یابد عنوان (( رقص واژه ها))
با آنکه تمام رباعیّات از اوزان عروضی متداول و پذیرفته شده تابعیت می کند اما شاعر در کتابت اصل تابعیت را متابعت نکرده و بلحاظ مفهومی و یا ضربآهنگ ها برابر لزومی که خود احساس می کرد هر مصرع را شکسته نمایش می دهد تا ارتباط مناسب تر و بهتری از نظر حسی و ذهنی و شکل درونی متن با خواننده ایجاد نماید.
حسن نیکو فرید وجه دیگری را از رباعی بلحاظ جوهری وماهیّتی اعلام وجود و حضور می بخشد که از جنبه های متعدد دارای ویژگی های منحصر به سروده های خویش است .
امپرسیون های گوناگون در متن شعرها حاکی از آنستکه شاعر جهان گسترده ذهنی و حسی اش که در حالت های مختلفی بروز یافته اند را در متن به خواننده تعارف می کند و حتا در پاره هایی خواننده با خوانش متن و درونی شدن با آن هم خـــود و هم متن را تولد می بخشد البته خلق این جهان گسترده نشان دهنده جهان نگری گسترش یافته شاعر است ببینید :
► لغزید/ زلال چشمه از/زیره ی سنگ
دزدید/تن از سیاهی و / دخمه ی تنگ
رؤیای عروج/آبی ی دریاها/
تعبیر همان خواب خوش/ رنگارنگ ( شعر19)
► این حنجره در طلسم و / خواب فریاد
آن خامه / ملون شده با شارح داد
غوغای پریشان زده شهر شلوغ
شأن بشری/سپرده بر خواهش باد ( شعر31)
► بر روی سکوت سایه ها/خوابیدی
در خلوت اش آهنگ زدی/ رقصیدی
پیمان / چمدانبست میان من و تو
من پر شدم از درد / تو غم خندیدی (شعر33)
► از پوست خیس خویش / دریا / در شد
رقصید و هوا رفت و لباس اش / تر شد
یک بوسه به خورشید فقط داد / ولی
آبستن صد ابر پر از / گوهر شد ( شعر35)
► یادت که گذشت / در ضمیرم آرام
شب بود درون مِه / کنارم همگام
تا باکره ی سحر / کنارم بودی
در کام سپیده گم شدی / من ناکام ( شعر 68)
بیان دلشوره ها و دلواپسی ها و اضطراب ها و هم آرایی و هم صدایی ها که عمدتن برخاسته از زمینه های انسانی و اجتماعی و خاستگاه فکری است و زمینه فردی در آن بسیار نادر می باشد ببینید :
► چون سیب حرام خورده است این آدم
حتی سر تاراج جهان هم / دعواست ( شعر 2)
► این قصه هزار ساله شد /شب می گفت
من فکر مرامنامه ی / انسانم (شعر 17)
► سرگیجه گرفته خاک از این / تبعیدی
این بذر حرام آدم از / کشته ی کیست؟ (شعر 99)
گرایش محسوس زبان و بیان شاعر در خلق تصاویر بااستفاده از استعاره ها و نمادها به سمت مناسبات و ارتباطات کلامی و فضا سازی ویژه و وضعیت « سوررئالیته » ی محسوسی که در جهان ذهن مخاطب به ملموسیت نیز می رسد واتفاقن مورد اشاره و تأکید شاعر بزرگ از نسل شاعران شعر دیگر دهه 40 هوشنگ چالنگی در این شعرها بوده که در مقدمه همین مجموعه آورده است یکی جنبه ی سوررئالیته ودیگری طبیعت نگری که به نظر من در هر دو آیتم شاعر ویژگی ها و نگاه اش را برجسته کرده است ببینید :
◙ نمونه هایی از آیتم اول ( فضای سوررئالیته )
► از پنجره ام / سایه ی/ رویاها را
دیدم که گذشت از خیابان به شتاب (شعر 7)
► هر پیرهنی پُر از خروش خیس است ( شعر 37)
► خورشید صدای خش خش ِ/ زایش گل
مهتاب / حریم خواب عطر سنبل
یک رشته تنیده / این دو اضداد بهم
آن/ عطسه ی صبح / از دهان بلبل ( شعر 48)
► در ماه بدنبال رخ ات / تابیدم (شعر 51)
► هستی و مَجاز / خانه ات آینه ها
پیدایی و گم / گم شده /در پیدایی ( شعر 93)
◙ نمونه هایی از آیتم دوّم ( نگاه به عناصر طبیعت)
► بر پشت کفل / رمه به خون ترسیده
چوپان به دو پلک / خواب را بوسیده
چون زوزه ی گرگ و باد / پیمان بستند
مِه / گِرد رَمه / حریر خود پوشیده (شعر 13)
► یک سکسکه ی زنجره در /تاریکی ( شعر 58)
► یک گله ی گرگ است و / رمه آسوده
چوپان نگران / به تجربه / ترسیده
یک دشت پر از لاله /سحرگاه / سکوت
چوپان و سگ و رمه/در آن خوابیده ( شعر 61)
◙ ویژگی های تصویری:
► خورشید به در نشسته / من درچاهی (شعر 1)
► تمامی شعر 5 به عنوان قاب تصویری کامل
► چوپان به دو پلک / خواب را بوسیده ( شعر 13)
► یک لحظه نگاه باد/بر آب نشست ( شعر 28)
► بر روی سکوت سایه ها / خوابیدی ( شعر 35)
► تمامی شعر 42 با کادر تصویری قوی
► یک حنجره فریاد / طلبکار سکوت ( شعر 56)
► یک قاب بدون عکس / در گوشه ی رف ( شعر 91)
◙ ویژگی ترکیبات:
خواب فریاد(شعر 31) خواهش باد (شعر31) سکوت سایه ها ( شعر 33) عطسه ی صبح ( شعر 48) طعم سقوط(شعر 62)
نور معّما (شعر 82) حتا در این ترکیبات تمایلات شاعر به خلق نسبی فضای مدرنیسم است
ویژگی های فکری و فلسفی و عرفانی نیز در این مجموعه به وفور یافت می شود مثلن :
► ای سهم من از / موهبت انسانی
ای نیمه ی موجود / ولی پنهانی
بیدارم و خواب / در پی کشف توام
ای رقص کمال / شادی پایانی ( شعر 3)
و یا در رباعی شماره 6 که با این بیت آغاز می شود گر شاه تویی/ به غم بگو دورشود ما زنده بمانیم و / اجل گور شود و یا در شعر 10 با مصرع پایانی بیداری شرق دل/منوط است / منوط و شعر 11 با همه ژرف ساخت معنایی و شعر 23 و همچنین شعر 24 که از لحاظ تفکر هستی شناسانه در همین چارچوب به لایه های زیرین بیان شاعرانه و معناگرایانه دست یابیده است و دیگر نمونه اشعار 27 و 41 و 45 و 82 و 93 و بارزترین جنبه ی فضای شعری شاعر همین اشعار است گاه برخون عین القضات و گاه به غروب حلاج کُشان اشاره دارد و گاه پرسش هایی چون بُعد جدید رجعت می اندیشد و گاه تا نقطه صفر تن می کشد و از کایناتی می گوید که خود را بلعیده و سرانجام پی اصل خویش می گردد. گویا تلاش پدیدار شناسانه یی برای سویه های هستی شناسی خود داردو بر سر امکان و محال درگیر جدل می گردد و وحدت اضداد او را فرا می گیرد و حاصل این چرخش ها و گشت و گشتن ها گم شدن در پیرهن شیدایی است و شیدایی چیست؟
بهره مندی از اندیشه بارزترین عنصر تکوینی شعرهای این مجموعه می باشد که در غالب قطعات عناصر و تکنیک های شعری که جزء ویژگی و سبک شاعر محسوب شده اند بخوبی مشهود است.
◙ در وجه ابهام :
► شعر 6 در مصرع پایانی « ارزانی پروانه و زنبور شود»
► شعر 29 ابهامی هستی شناسانه بر تمامی ابیات متمّوج است
► شعر 54 ابهامی زیر پوستی و ظریف در آن مستتر می باشد بویژه در مصرع پایانی تعبیر شد و چکید/هم رنگ عقیق
◙ در وجه پارادوکس:
► در شعر 3 ای نیمه ی موجود/ولی پنهانی
► در شعر 22 فریاد سکوت
► در شعر 23 حجمم شده خالی /پُرم از دوری او
► در شعر 55 در عمقِ نگاه است /عیانی پنهان
►در شعر 67 پنهانی و باز/همچنان دردیدی
◙ در وجه تعلیق :
► در شعر 45 یک کوه گناه /تکیه بر نقطه ی نور
صد منظره رؤیاست /ولی روزنه کور
با عینک نقره ای /بدون شیشه
یک وحدت اضدادی/در مرگ/سرور
► در شعر 69 در بیت پایانی یک عمر /محاط ِ چکه ای رو به سقوط
تعلیق ؟ / نخواه !/ چکه ات جاری شد..
مضافن به اینکه زیر ساخت ها و ژرف ساخت ها و چند لایه بودن متن و سنگینی مشهود محتوا بر متن موجب می گردد که در نسبتی مضایق این نوع قالب کمتر به چشم آید و در واقع گسترده تر کردن و متنوع تر نمودن افق و ساحت رباعی با این اسباب و ادوات و عناصر صورت امکان پذیرفته است .
شاعر در این مجموعه تلاش وافر داشته که اگر چندان در وجوه مختلف شعری هنجارگریزی نمی کند امّا از قاعده افزایی غافل نمانده است و در زمینه واژگانی واژه هایی چون : غازک سوتک مرامنامه شُر شُر شَرَق شَرَق چمدان عطسه سکسکه ی زنجره سوت قطار را به حوزه زبانی شعرش ورود دهد
و در شعر 15 نیز از تکرار ملیح کلمه استفاده نمود
► صحرا/تَف ِ خورشید همه / تب تب تب
مهتاب دریده پیرهن / شب شب شب
یک سینه ی پر عطش / به یک چکه ی ماه
پر کرد پیاله اش / لبالب لب لب
وجه دیگری که شاعر به مدد ذهنیت و قریحه و درونیاتش به آن اهتمام ورزید اعتناء به کادر بندی ذهنی که در هر متن به عینیت و تحقق رسیده و این دال برآنستکه فرم درونی و شکل ذهنی در هر رباعی به سیکل و دایره و بافت مطلوبی می رسد بنحوی که هر قطعه به مثابه یک قاب با لحاظ کردن نشانه های تصویری و زیبایی شناسی چشم نوازی اش را نما میدهد و این توان شاعر را در تلفیق و موازنه ذهنیات خویشتن خویش با عینیت پدیده ها و مفاهیم بیرونی و سطرها حتا سطرهای سپید نشانگر است که این سپید خوانی سهم ذهنی مخاطب حرفه ای می باشد.
در نهایت در شعر امروز این مجموعه ی رباعی بنحو متفاوتی و از نوع دیگر جهان را نگریسته و عنصر نگاه را در کلام و تصویر و حسّ و اندیشه گردش داده است.
البتّه پیش نهاد میشود که شاعر در حوزه هنجار گریزی ها و در برخی موارد عادت زدایی و آشنا زدایی ها ورود بیشتر یابد و همچنین پرهیز از مفاهیم خطی و بهره وری بیشتر از همه ظرفیت ها و انرژی ها و تجربیّات و تأملات بالقوه ی شاعرانگی و تفکّر خویش در باب به فعلیّت درآوردن افزون تر خلق خلق ناب.